۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

فقط موجودات فضائي به هم تعارف مي كنند!

شنيدم كسي از اين تعارفات بيهوده بالا آورده است!
خدا نكنه گير همچين آدمي بييفتي!
خوش آمدید ، بفرمایید ، مزاحم نمی شم ، این حرفا چیه ، قدمتون بر چشم ، بفرمایید داخل ، بزنم به تخته ، نون کشکی هست کنار هم می خوریم ، مهمون حبیب خداست ، برگ سبزیست تحفه درویش ، شما لطف دارید ، قربون محبتتون ، چایی در خدمت باشیم ، صفای قدمت ، خدا از زبونت بشنوه ، دعاگو هستیم ، سلامت باشین ، قابل شمارو نداره ، اشکال نداره قضا بلا بود ، نه دیگه مزاحمتون نمیشم ، من چاکرتم ، کوچیکیم ، خاک پاتم ، غلامتم ، شما نور چشم مایید ، خدا براتون حفظش کنه ، این چه حرفیه ، شما صاحب اختیارید ، اگه بذارم دست تو جیبت بکنی ، شما تاج سر مایی ، خدا سایتونو از سر ما کم نکنه ، می خوام دنیات نباشه ، فدات شم ، خونه خودتونه ، صفا آوردین ، ای بابا همسایه که با همسایه این حرفارو نداره ، ما کی باشیم رو حرف شما حرف بزنیم ، خودتون گلید نیازی به گل نبود ، قدم رنجه کردید ، می گفتید ما خدمت می رسیدیم ، نمک نداره نمک گیر نمیشین ، زحمت کشیدید ، می گفتید گاوی گوسفندی می گشتیم ، تشریف نبرین ، در خدمت بودیم ، نوش جون ، گوارای وجود ، گوشت شه به تنت ، خدا عوضت بده ، اجازه مرخصی می فرمایید ، یه لقمه نون تو خونه پیدا میشه دور هم بخوریم ، ارادت دارم خدمتتون ، بازم تشریف بیارین و...

از گاو خوني تا سن پترزبورگ

يكي از فيلم هايي كه اين روزها دز حال اكران است فيلم سن پترزبورگ ساخته ي بهروز افخمي است. نمي خواهم بگويم اين فيلم خوب است يا بد، ولي بايد نگاهي به كارنامه ي او انداخت وبعد تصميم گرفت كه چگونه فيلمي را بايد ديد. آيا بايد ازآقاي افخمي شوكران، گاو خوني را ديد يا سن پترزبورگ. ولي به نظر من در مقايسه با فيلم هاي كمدي كه اين روزها اكران مي شود بهتر است و ديدن آن خارج از لطف نيست. نكته ي قابل توجه در اين فيلم بازي خوب و روان پيمان قاسم خاني و محسن تنابنده است كه به كمك هم موقعيت هاي جالبي بوجود مي آورند.

۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

•سخنی کوتاه در باره ی ناصر خسرو و سفر نامه ی او

ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی ، معروف به ناصرخسرو ، در 9ذیقعده 394 قمری در روستای قبادیان دربلخ در خانوادهٔ ثروتمندی که ظاهراً به امور دولتی و دیوانی اشتغال داشتند چشم به جهان گشود.

ناصرخسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.

وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه‌ای دست نیافت دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاریهای دوران جوانی روی آورد.

در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصرخسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصرخسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصرخسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان٬ ارمنستان، آسیای صغیر، حلب،طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، قیروان، تونس، و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر با الله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.

در این سفر ناصر خسرو با آیین و رسوم قومیت های مختلفی آشنا می شود که برای او تجربیات زیادی در بر دارد.


حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. او در 481 قمری درگذشت. مزار وی در یمگان زیارتگاه است. از ناصر خسرو زن و فرزندی نماند؛ زیرا وی تا پایان زندگانی مجرد بود.

· مردم در سفرنامه ي ناصر خسرو:

.

در سفرنامه ناصرخسرو با مردمي روبرو مي شود كه اعتقادات مذهبي آنها باعث شده بود تا براي معماري مساجد وبرگزاري مراسم آئيني و مذهبي دين خود اهميت زيادي قائل شوند. مردمي كه نوع پوشش وچگونگي رفتار و اعمال آنها نظر ناصرخسرو را به خود جلب مي كرد.

مردمي كه نوع تغذيه و همچنين نوع كشت و كار آنها براي ناصرخسرو نكته ي قابل توجهي بود.

مردمي كه در معماري شهر خود از چگونه عناصري استفاده مي كنند تا بتوانند در مقايل نيروهاي مهاجم از جان ومال خود دفاع كنند.

درود بر او باد كه كه همه ي نكات مهم را در زندگي مردمان مختلف مورد برسي قرار مي داد و هيچ نكته اي از ديده گان تيز بين او جا نمي افتاد.

چند نکته ی جالب در باره ی سفر نامه ی ناصر خسرو


۱) در بیشتر جاها ناصرخسرو تاریخ را هم به تقویم اسلامی/عربی می‌نویسد هم به تاریخ ایرانی. البته چون در آن زمان هنوز خیام به دنیا نیامده بود که تقویم جلالی را برای جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی اصلاح کند تاریخ‌ها به تقویم پیشااسلامی یزدگردی بیان می‌شده است. که آغاز آن به تخت نشستن یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی بود. یعنی تاریخ ایرانی همچنان بین مردم کاربرد داشته است.


۲)
دقت بی‌مانند و وسواس‌گونه در اندازه‌گیری و توصیف مکان‌ها:
طول و عرض تبریز به گام پیمودم. هر یک
۱۴۰۰
بود
از بلخ تا بیت المقدس
۸۷۶
فرسنگ است.
مسجد آنجا [=رمله] را سی صد گام اندر دویست گام مساحت است. این شهر رمله را به ولایت شام و مغرب «فلسطین» گویند.
گفتم اول هیات و وضع آن نیکو بدانم و ببینم. بعد از آن مساحت کنم.
شمعی دیدم همان جا بس بزرگ چنان که هفت اَرَش [=فاصله‌بین دو دست باز] درازی او بود و ستبری سه شِبر [=وجب].

3)
در قزوین از همه صناع‌ها که در آن شهر بود کفشگر بیشتر بود
۴) سپیدرود به گیلان می‌رود و به دریای آبسکون رود. گویند ۱۴۰۰ رودخانه به دریای آبسکون ریزد . آبسکون ۱۲۰۰ فرسنگ دور است. ۵)
هر چیزی را شنیده می‌گوید این را شنیده‌ام اما نمی‌دانم راست است یا نه. تنها چیزهایی را که خود دیده یا از مردم درستگو شنیده تایید می‌کند.

۶)
در شام به شهری به نام قرول می‌رسد. در آنجا مردی عرب بدوی پیش او می‌آید و از او می‌خواهد که قرآن بدو بیاموزد. ناصرخسرو سوره‌ی مردم (الناس) را می‌خواند اما عرب بدوی یاد نمی‌گیرد. عرب به او می‌گوید "سوره نقالة الحلب کدام است نمی‌دانست که حمالة الحطب است." ناصرخسرو با نومیدی و شگفتی و خستگی می‌نویسد: آن شب چندان که با وی باز گفتم سوره‌ی «قل اعوذ برب [الناس] یاد نتوانست گرفتن. مردی عرب شصت ساله!

۷)
گویا از مکان‌ها نقاشی نیز می‌کرده. در جایی می‌نویسد: آن را تصویر کرده و بر روزنامه که داشتم تعلیق زدم
۸)
در کنار دریای روم (مدیترانه)... استخوان حیوانات بحری بسیار دیدم که در میان خاک و گل معجون شده بود و همچون سنگ شده. شاید منظورش سنگواره یا فسیل باشد؟

۹)
مصر را در برابر قاهره و به صورت شهر توصیف می‌کند. صفت شهر مصر. صفت شهر قاهره.
در قاهره 20 هزار دکان همه ملک سلطان اجاره ی هر یک 10 دینار مغربی در ماه. در مصر 8 هزار سرا هست همه ملک سلطان هر ماه کرایه ستاند. قصر سلطان هزار پاسبان دارد پانصد سواره و پانصد پیاده. دوازده هزار خادم.
10)
میان مصر و اندلس هزار فرسنگ باشد. مردم اندلس سفید پوست و سرخ موی باشند بیشتر گربه چشم باشند مانند صقلابیان
۱۱)
در شرح مدیترانه: دور این دریا [=دریای روم] چهار هزار فرسنگ است و شاخه ای از آن به تاریکی در شده چنان که گویند سر آن شاخ همیشه فسرده باشد از آن سبب که آفتاب آنجا نمی رسد.
۱۲) در مصر از وزیری یاد می‌کند که: در زمان وی هیچ زن از خانه بیرون نیامده بود و هیچ کس مویز نساختی احتیاط را که از آن سکر نکنند. هیچ کس را زهره نبود که شراب خورد و فقاع نیز نخوردندی .

آثار ناصرخسرو

ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده‌است، چنانچه خود درین باره گوید:

منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا

آثار ناصرخسرو عبارت اند از:

  • دیوان اشعار فارسی
  • دیوان اشعار عربی (که متاسفانه در دست نیست). جامع الحکمتین- رساله ایست به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان.
  • خوان الاخوان - کتابیست به نثر در اخلاق و حکمت و موغضه.
  • زاد المسافرین- کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.
  • گشایش و رهایش- رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.
  • وجه دین- رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.
  • بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.
  • سفر نامه- این کتاب مشتمل بر مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید.
  • سعادت‌نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
  • روشنایی‌نامه - این رساله نیز به نظم فارسی است.

مردم را بشناسيم

مقايسه اي در باب كلماتي كه براي سرزنش و تشويق افراد به كار مي رود :

سرزنش : خاك توسرت ، بي عرضه، دست و پا چلفتي،پخمه،تو هيچي حاليت نميشه،خول وچل،خپل،اسكل،منگل،خرفت و... و بي+... مانند : بي شعور

تشويق : آفرين،دمت گرم،خيلي باحالي،دستست درد نكنه،صد آفرين،عالي بود،مرسي،ماشاالله،دست مريزاد و...

با كمي دقت متوجه مي شويم كاربرد كلماتي كه براي سرزنش كردن افراد از آنها استفاده مي شود در فرهنگ ما بيشتر از كلماتي است كه براي تشويق كردن استفاده مي شود و اين خيلي...

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

نیازی از جنس ملک سلیمان

چند روزی از اکران فیلم ملک سلیمان می گذرد. من که به دلیل مشکلاتی نتوانسته بودم این فیلم را در جشنواره ی فجر ببینم به همراه یکی از دوستانم به پردیس سینمایی ملت رفتیم تا فیلم را با کیفییت خوبی ببینیم و خدارو شکر که تصمیم درستی گرفتیم چون ملک سلیمان فیلمی است که اگر در سینمایی خوب دیده نشود حیف و میل می شود.

این فیلم از نظر جلوه ها ی ویژه، موسیقی و صدا عالی است و به قول یکی از دوستان در حد هالیوود است.

در این اوضای نابسامان فیلم های ایرانی پیشرفت خوبی به لحاظ فنی در سینمای ایران است و سینمای ایران نیاز زیادی به ساخت این گونه فیلم ها دارد. به امید آن که این روز فرا برسد.